جدول جو
جدول جو

معنی زبردست خان - جستجوی لغت در جدول جو

زبردست خان
(زَ بَ دَ)
فرزند ارشد علی مردان خان امیرالامراء شاه جهان امپراطور هند. (1068 تا 1118 میلادی). زبردست خان در ایام صوبه داری پدر خود در بنگاله بر رحیم خان افغانی که سر سلطنت داشته خود را رحیم شاه خوانده بود، فوج کشید و او را شکستی فاحش داد. وی در اواخرسلطنت عالمگیر به مناصب بزرگی در دربار او نائل آمد. (از مآثرالامراء تألیف میرعبدالرزاق شاهنوازخان صص 299- 300). رجوع به عالمگیرنامه تألیف منشی محمدکاظم بن محمدامین ص 62، 92، 128، 245، 269، 291، 507، 522، 555، 594، 868، 894، 898، 988، 1023، 1039 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لِ کَ دَ)
قوی شدن. توانا شدن و بدست آوردن قوت و قدرت:
زبر دست شد مردم زیردست
بکین مرد دینی بزین برنشست.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ دَ)
جمع واژۀ زبردست. متبوعان. بالاتران. فائقان. مقابل زیردستان. فرودستان:
پیشه کن امروز احسان با فرودستان خویش
تا زبردستانت فردا با تو نیز احسان کنند.
ناصرخسرو.
هرکه بر زیردستان نبخشاید، بجور زبردستان گرفتار آید. (گلستان سعدی).
مصلحت بود اختیار رای روشن بین تو
بازبردستان سخن گفتن نشاید جز بلین.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(زَ بَ دَ)
از امراء والاشاهیان و صاحبان مناصب بزرگ دربار شاه جهان امپراطور متوفی 1076 هجری قمری هند است. میرعبدالرزاق خوافی آرد: زبردست خان پس از جلوس فردوس آشیان با هفت هزاری و پانصد اسب روی کار آمد، سپس بتدریج ارتقاء رتبت یافت تا آنکه در سال 18 سلطنت شاهجهان، بمنصب دوهزاری و هزار سوار نائل آمد. در سال 19 بعنایت خلعت شاهانه و ضبط سیوستان سربلندی یافت. در سال 22 از سلطنت آن پادشاه مطابق تاریخ 1059 ه. ق. در سیوستان درگذشت. (از مأثرالامراء ج 2 ص 372)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زبردست شدن
تصویر زبردست شدن
قوی شدن، توانا شدن و بدست آوردن قوت و قدرت
فرهنگ لغت هوشیار